آریــا جـونآریــا جـون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره
پوریــا جونپوریــا جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه سن داره

روزهای پسرانه

حرف‌های خودمانی

  نزدیک به دو سالی می‌شود که پسرک بزرگ احساس مالکیت‌ش غوغا کرده. تا به حال به وسایل خودش حساس بوده و احدی اجازه‌ی دست زدن به آن‌ها را نداشته، حالا به وسایل خانه و ماشین و خود خانه هم کشیده شده؛ که مثلاً فلانی سوار ماشین ما نشود، فلانی به خانه‌ی ما نیاید، فلانی به حمام ما نرود !!!!!!!!!! حالا که پسرک کوچک روروئک سوار شده، قاعدتاً به همه جای خانه سرک می‌کشد، مخصوصاً به اتاق پسرک که رنگ و وارنگ است. حالا دائماً می‌شنوم؛  مامان، پوریا به ماشین من دست می‌زنه. مامان، پوریا به تخت من دست می‌زنه. مامان، پوریا به لگوهای من دست می‌زنه. مامان، پوریا رو از تو روروئک در...
7 ارديبهشت 1394

این روزها

  یک سؤال؛ آیا حقیقتاً همه‌ی کسانی که کودکی هم‌سن و سال پاره‌ی تن چهارساله‌ی ما دارند؛ روزی دو میلیون بار توسط نوگل‌شان احضار می‌شوند؟ یا بهتر بگویم جگرگوشه‌شان روزی دو میلیون بار صدایشان می‌زند؟ به راستی که مغزمان در حال تاول زدن است، از پـَس کله‌مان دود بلند می‌شود (به جان خودم داغ می‌شود) روزی به اندازه‌ی اندوخته‌ی چندین روزه‌مان کالری می‌سوزانیم مایی که باید به ما پول می‌دادند تا دو کلمه حرف بزنیم؛ حالا از صبح تا شب در حال فک زدن هستیم. از بس این پسر از ما سؤال می‌پرسد و حرف می‌زند و از ما حرف می کشد  نگویید که آست...
29 فروردين 1394

لبخند زندگی

  از دیدنی‌ترین صحنه‌های بی‌بدیل این روزها: این‌که پسرک کوچک پا به پای برادرش که دائماً در حال دوچرخه‌سواری، موتورسواری و اسکیت‌سواری است؛ روروئک‌سواری می‌کند و ذوق مــــــــــی‌کند          + خدایا شکرت + خوش‌بختانه فضای خانه چیزی از پیست کم ندارد! + الحمدالله ویروس‌ها رفتند و حال مردان خانه خوب است (بنده از حمله‌ی ویروس‌ها جان سالم به در برده بودم)       ...
29 فروردين 1394

نوروز مبارک

  اسب 93 داره قدم‌های آخر رو واسه رسیدن به خط پایان برمی‌داره و این در حالیه که ما بهار 94 رو، 4 نفری شروع می‌کنیم. در کنار این اتفاقات خوب، پسرک بزرگ‌‌مون 4 ساله میشه - حیف که مثل تولد یک‌ سالگی‌ش نمی‌تونم کیک تولد چهار سالگی‌ش رو بخورم -           + خدایا شکرت       ...
27 اسفند 1393

من یار مهربانم 5

  اگه تو خونه‌تون یه کودک 4 ساله یا حوالی 4 سالگی دارید، کتاب " کلیدهای رفتار با کودک چهار ساله " رو از دست ندید...     توش کلی نکته‌ی به درد بخور داره، واسه گذروندن اوقات روز و شب با یه کودک 4 ساله که چیزی از یه آدم بالغ کم نداره، منتها سایزش کوچیکتره. خلاصه‌ای از مطالب کتاب؛ اینــــــجا     + انتشارات صابرین (ناشر این کتاب) کتاب‌های دیگه واسه دوره‌های دیگه‌ی سنی هم داره. مثل کلیدهای رفتار با کودک یک ساله،‌ دو ساله، سه ساله، پنج ساله و کلی کتاب خوب و عالیه دیگه این هم آدرس فروشگاه و سایت‌ش؛   http://www.saberinbooks.i...
25 اسفند 1393

حوالی 4 سالگی

  پسرک از صبح که بیدار میشه (یعنی دقیقاً وقتی چشاش باز میشن و هنوز تو تخت‌شه) تا شب که میخواد (!)  بخوابه (به زور ساعت 9.5 می‌فرستم‌ش تو تخت‌ش)،‌ در حال حرف زدنه. یه وقتایی این‌قدر حرف می‌زنه و " چرا " میگه و ازم حرف می‌کشه و انرژی می‌گیره  که دل‌م می‌خواد سـَـرمو بکوبم به دیوار   نصف حرف زدناش اینان؛ مامان؛ مامان؛ (چندین بار تکرار میشه بدون این‌که حرف‌ش ادامه داشته باشه) مامان بیا  (n بار تکرار میشه) مامان بیا تو اتاق‌م کارِت دارم! مامان یه دیقه بیا! مامان بیا اینو (هر چیزی که داره باهاش بازی می‌ک...
20 اسفند 1393

از اشتباه تا تجربه

  اندر اشتباهات بچه‌داری اول که تبدیل شد به تجربه برای بچه‌داری دوم:   بچه را به خوابیدن در سکوت عادت ندهید.  از اونجایی که من خیلی خیلی به صدا حساس هستم حتی توی بیداری؛ و توی خواب که معضل بزرگ من بوده و هست، این شد که وقتی آریا می‌خوابید خونه به سکوت مطلق فرو می‌رفت (فکر می‌کردم اون هم باید تو سکوت بخوابه). تلفن‌ها رو قطع می‌کردم، تلویزیون رو بی‌صدا و هزار و یک کار دیگه تا سکوت برقرار باشه. این بود که همیشه واسه خوابوندن‌ش مشکل داشتم وقتی بیرون از خونه بودیم و دائماً باید همه رو به سکوت دعوت می‌کردیم که گل‌پسر بیش‌تر و راحت‌تر بخوابه. اما در مو...
15 اسفند 1393

از سری دغدغه‌های پسرک

  موهای پشت سر پسر کوچیکه در اثر سایش سرش با بالشت ریخته؛ پسرک بزرگ هر روز از دیدن این صحنه آزرده خاطر می‌شه و انتظار می‌کشه تا مجدداً موهای بردارش سبز (!)‌ بشن.  چند روز گذشته، بعد از کلی غصه خوردن مـِـن باب مو نداشتن پشت سر برادرش، راه حل ارائه داد: " مامان، بریم پوریا رو پس بدیم یه نی نی دیگه بیاریم که مو داشته باشه " و من:    *****   نمی‌دونم موضوع " پیر شدن آدما " از کی براش بولد شده که گاهی وقتا با یه حالتی میگه: " مامان، تو پیر نشو. من دوست ندارم تو پیر بشی. چرا آدما پیر میشن؟ " و من:    ***** &nbs...
13 اسفند 1393