آریــا جـونآریــا جـون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره
پوریــا جونپوریــا جون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

روزهای پسرانه

93.12.10

  پسر کوچولو و نازنین‌مون، 4ماهه شد این روزای ترش و شیرین خیلی سریع‌تر از اون چیزی که فکرش رو می‌کردم گذشتن و حالا ما تو خونه‌مون یه فرشته کوچولوی 120روزه داریم دل‌دردا کم کم دارن از پیش‌مون میرن، و جز مشکل آلـ.رژی به پروتئین شیر گاو که پسرک داره و منو از خوردن هرگونه لبنیات منع می‌کنه، خدا رو شکر هیچ‌گونه مشکلی نداریم. هر روز صبح چشامونو به روی یه گل کوچولوی سالم و سلامت باز می کنیم و مهم‌تر این‌که پسرم مثل تموم 4ماهه‌ها خیلی خیلی شیرین و خوردنی شده       + خدایا شکرت     ...
12 اسفند 1393

پـوپـا غلت زد

  بالاخره پسرک تو 110 اُمین روز تولدش (93.11.30) با تلاش بسیار تونست به تنهایی غلت بزنه و دَمـَـر بشه     این هم عکس 100 روزگی پوریــا جون (93.11.20)       + خدایا شکرت + پـوپـا، اسمیه که سارایی (دخترخاله‌ی پسرا) با اون پوریا رو صدا می‌زنه     ...
30 بهمن 1393

از پسران‌م

  پسرک کوچک، دستان‌ش را کشف کرده. آن‌ها را جلوی چشمان‌ش می‌آورد، وراندازشان می‌کند سپس در یک حرکت آن‌ها را درسته درون دهان‌ش می‌چپاند. آن‌وقت شنیدن صدای خوردن‌ش هوش از سر آدم می‌برد. انگار یک دور ما را به بهشت می‌برد و می‌گرداند با این حرکات موزون و حساب شده به وقت خواب بودن‌ش هر صدایی مرا به سمت اتاق‌ش می‌کشاند حتی صدای دوره‌گرد داخل کوچه! انگار جز صدای‌ش تا به حال هیچ صدایی نشنیده‌ام     به سفر مشهد رفته بودیم. حالا که برگشته‌ایم، پسرک بزرگ دائماً‌ از ما تقاضای رفتن به ضریح امام حسین (ع)  و خانه&...
21 دی 1393

تو خورشید منی، من ذره‌ای محتاج نورم

  بچه‌هامون خیلی زودتر از اون چیزی که فکرشو می‌کنیم، بزرگ میشن. بعد از تولد پوریاجون ـ تو این دو ماه اخیر - هر وقت آریاجون رو بغل گرفتم، اینو به خوبی درک کردم. وقتی نـُـه ماه نتونسته بودم ـ زیاد و مثل همیشه - پسرک رو به آغوش بکشم؛ الان این بزرگ شدن کاملا ً‌ حس میشه. یه وقتایی که بغل‌ش می‌کنم، واقعا ً  احساس می‌کنم خیلی ازش دور شدم، انگار یه دوره‌ای از زندگی‌ش رو ندیدم مخصوصا ً‌ که الان اوقاتی که باهاش هستم، کم شده. از الان دارم روزایی رو می‌بینم که پسرک این‌قدر بزرگ شده که فقط سرش تو آغوش‌م جا می‌گیره و از حالا دل‌تنگ‌ش میشم ...
18 دی 1393

همین حوالی

  دقیقاً ساعت 8 صبح که پسر کوچیکه شیر می‌خواد و پوشک‌ش باید عوض بشه و کلی رسیدگی می‌خواد؛ پسر بزرگه بیدار می‌شه و بدون وقفه صــِـدام می‌کنه، میرم بالای سرش، به این امید که الان می‌خوابه، نوازش‌ش می‌کنم. اما اون هیچ رقمه حاضر نیست به خواب‌ش ادامه بده. دیگه به اون کارهای قبلی، کارهای پسر بزرگه هم اضافه میشه؛ ج ی ش و صبحونه و ... پسر کوچیکه که این وسط یا نق می زنه یا گریه می‌کنه. طفل‌ک پسر بزرگه هول میشه و سعی می‌کنه تند تند صبحونه‌ش رو بخوره. وسط این معرکه، من با یه دست، کوچیکه رو تاب میدم که بی‌فایده ست و با یه دست به بزرگه صبحونه میدم. خودم هم اون وسط کی از...
15 دی 1393

مادری به توان 2

  کار سختی‌ست هم‌زمان مادری کردن برای شیرخوار 45 روزه و کودک 3 سال و 8 ماهه. هر دو تمام و کمال تو را می‌خواهند، کوچک‌تر برای تغذیه و رسیدگی؛ و بزرگ‌تر برای توجه و توجه و توجه. اما این میان، صبور بودن و عصبانی نشدن از کودک بزرگ‌تر وقتی همه کاری برای جلب توجه انجام می‌دهد، سخت‌تر از مادری کردن هم‌زمان و تمام و کمال است.     + خدایا شکرت + به جان خودم، کفه‌ی ترازوی توجه‌مان به سمت پسرک بزرگ‌تر سنگینی می‌کند. خدا می‌داند که در حضورش حتی لب‌خند هم به طفلک شیرخوار تحویل نمی‌دهیم. اما ... + ساعت خواب پسرکان را به پیش از ساعت...
26 آذر 1393

ســــلام

  اول از همه این‌که شکر خدا، همگی ما خوبیم. مهم‌تر این‌که به لطف خدا؛ آریاجون، برادرش رو به خوبی و آرامش پذیرفته و تا حالا مشکلی نداشتیم.    دوم این‌که تشکر می‌کنم از همه‌ی دوستایی که کامنت‌ تبریک گذاشتن.   سوم این‌که هرگونه بسته‌ی پیشنهادی واسه مادری که شدیداً دچار کم‌خوابی شده رو می‌پذیریم ؛ چون پسرک کوچیک‌ شب تا صبح بیدارباش می‌زنه، پسرک بزرگ‌تر هم از صبح تا شب دوست نداره مامان‌ش بخوابه و مادر بینوا از شدت بی‌خوابی دچار سرگیجه شده!!   و در آخر، پسرک روزی چندین نوبت شیرهای خورده رو بالا میاره. به گفته‌ی دکت...
2 آذر 1393

بهار آمد

  بالاخره انتظار به پایان رسید و چهلمین روز پاییز طلایی و بارونی‌مون، بهاری و سبز شد.   یک‌بار دیگه خدای بزرگ، تاج مادری رو به سرم گذاشت و منو بیش از پیش شکرگزار خودش کرد.   پسرک‌ نازنین‌م ، فرشته‌ی پاک خدا  " پـوریــا جون " ، دهمین روز آبان زمینی شد و آسمون زندگی‌مون رو قشنگ‌تر کرد.       پسرک، ساعاتی پس از تولد (شباهت پسرک به برادرش کاملا مشهوده)     + ولله الحمد + به امید خدا بقیه عکس‌ها در پست‌های بعدی    ...
14 آبان 1393