آریــا جـونآریــا جـون، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره
پوریــا جونپوریــا جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

روزهای پسرانه

سه و نیم سالگی

  مشاهدات ما از سه و نیم سالگی: بحران سه و نیم سالگی، شاید چیزی کمتر از بحران بلوغ نداشته باشد. همان‌گونه نافرمانی و پرتوقعی و ناهنجاری مشاهده می‌شود. بحران بلوغ، دست و پا زدن میان دنیای کودکی و بزرگ‌سالی ست همراه با احساسات غیرقابل کنترل. بحران سه و نیم سالگی هم دست و پا زدن است میان دنیای کودکی نوپایی و دنیایی کودکی بزرگ‌تر با بهانه‌های بچه‌گانه و هیجانات غیرقابل کنترل.       + از یکی دو ماه گذشته تا به حال، کماکان درگیر بحران سه و نیم سالگی هستیم + هر چند دیدن صحنه‌های بحرانی در پسرک به نسبت کمتر است، اما همان تعداد اندک هم گاهی واقعاً آزاردهن...
10 مهر 1393

بدون شرح

    شرحی بر این تصویر نیست جز این‌که این صحنه هر روز بارها و بارها پیش چشمان‌م تکرار می‌شود و من هر بار از خلوص و صداقت پسرک‌م سر بر طاق آسمان می‌کوبم     +‌ خدایا شکرت ...
9 مهر 1393

نقاش کوچولوی من (2)

  موضوع نقاشی: چتر بارونی !   موضوع نقاشی: پسرکی که چتر گرفته روی سرش !       موضوع نقاشی: ایستگاه راه آهن تهران   موضوع نقاشی: پسرک خودش رو کشیده که دست در دست بابا رامین رفته روی حوض محل کارش راه میره   موضوع نقاشی: پرچم ایران ...
9 مهر 1393

نقاش کوچولوی من (1)

موضوع نقاشی: درخت گیلاس و ابر و خورشید     موضوع نقاشی: مامان در حال بردن سبد رخت چرکا به سمت ماشین لباسشویی       موضوع نقاشی: پنکه رومیزی !   موضوع نقاشی: پنکه پایه بلند و پنکه رومیزی !   موضوع نقاشی: آقای پلیس   موضوع نقاشی: ماه و ستاره     + لازم به توضیحه که تو هیچ یک از نقاشی‌ها، ما بهش موضوع نمیدیم و خودش هر چی رو که می‌بینه و توجه‌ش جلب می‌شه، نقاشی‌ش می‌کنه ...
9 مهر 1393

پسرک شیرین من

  دعای پسرک بعد از تمام شدن نمازهاش: خدایا؛ مظابب (مواظب) مامان و بابا باش. خدایا؛ مظابب (مواظب) خودمم باش.   ***   مامان؛‌ چرا تو پارک ایـران‌شهر، روی لوله‌های آب، قلوک سیمانی گداشتن؟ (بلوک سیمانی گذاشتن)   ***   مامان؛ چه‌قدر خوب خونه رو نظافت می‌کنی. آفرین دخترم، خیلی زرنگی. کی یادت داده؟   ***   مامان؛ این خودکار شوهرش (جوهرش) تموم شده، نیمی‌نیویسه ...   ***   مامان؛‌ حالا که ویلچر (فیلتر) یخچال تموم شده، به بابا بگو زودتر عوض‌ش کنه. من نیمی‌تونم از این‌جا (اشاره به آ...
26 شهريور 1393

میگی چن تا دوسَم داری؟ میگم اندازه‌ی جونم

  از قشنگی‌های روزهای مادرانه اینه که ببینی فرشته‌ی 40 ماهه‌ت، مثل قدیما؛ درست مثل 4 ماهگی‌ش و شاید هم 40 روزگی‌ش؛ با صدای بلند توی خواب بخنده و تو رو بیدارت کنه. بعد با اون لبخندی که می‌نشونه روی لبات، پرت‌ت کنه وسط یه خواب عمیق و شیرین      + خدایا شکرت + عنوان رو از این‌جا برداشتم (پخش آن‌لاین ترانه‌ی تصور کن، امین رستمی)     ...
21 مرداد 1393

40 ماهگی مبارک

  پسرک‌م چهل ماهه شد؛ به همین قشنگی و شیرینی       40ماهه‌ ی شیرین‌م، کاش 40 سالگی‌ ات گره بخورد به بهترین‌ها      40 ساله‌ ی بزرگی باش، با دلی گنده و مهربان  40 ساله‌ ای باش که هیچ‌گاه انسان‌ها را با مقیاس و مکیال خودت نسنجی، بدان که قاضی و داور کــَـس دیگری‌ست  40 ساله‌ ای باش مــَــرد، تا برای اثبات خود به دیگران هیچ‌گاه به بددهنی و تهمت و افترا چنگ نیندازی؛‌ چرا که این عمل فقط و فقط کار ضعیفان است  40 ساله‌ ای باش که اگر کسی موافق میل تو عمل نکرد، دریابی شاید که ...
11 مرداد 1393