بعد از پشت سر نهادن پروژه های بی خوابی پسرک، جهت رفع خستگی و البته فرار کردن از آلودگی تهران راهی سمنان شدیم به اتفاق مادر گرامی. ساعت 11.5 صبح روز 5شنبه راهی شدیم. با وجودی که پسرک شب قبل دیر خوابیده بود و زود هم بیدارشده بود. در تمام طول مسیر، آرام بود. گاهی بغل مامانی و گاهی بغل خودمان. حوالی ساعت 2 رسیدیم به شهرمان، سمنان. بنا به پیشنهاد خاله های پسرک و بابایی و مامانی، ظهر از خوابیدن پسرک جلوگیری کردیم (البته خودش هم تمایلی نداشت بخوابد) شب هم زودتر از وقت خواب همگان حوالی ساعت 11 به بیرون از خانه منتقلش کردیم تا درون گهواره اش (ماشین) به خواب رفت. 2 شب اقامتان در سمنان شب پسرک به همین صورت گذشت. (نخوابیدن ظهر و خوابیدن شب در حد ب...