آریــا جـونآریــا جـون، تا این لحظه: 13 سال و 25 روز سن داره
پوریــا جونپوریــا جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

روزهای پسرانه

رفتیم سمنان عروسی

برای شرکت تو عروسی برادر رامین عزیز (از آنجایی که عروس خانم همشهری بنده می باشند) راهی سمنان شدیم. روز عروسی شیر آریا رو دادم. لباساش و شامشو آماده کردم و او رو به مانانی و بابایی و خاله مائده سپردم تا تو مراسم عقد سوری شرکت کنیم برای تقدیم کادو! ساعت 7 آریا به اتفاق مامان و بابام و خاله به مراسم تشریف آورد که به محض دیدن من گریه ای کرد که دل حضار به رنج آمد و تا آخر مراسم از بغل بنده دور نشد و تمام وقت با اون کفشای پاشنه بلند مجبور شدم راهش ببرم. یه اتفاق دیگه که خیلی به من حال داد اونم بعد از مدتها، دیدن دوستام بود تو خونه عاطفه عزیز و بارمان نازنین. آخه من از سال 84 تنها تهران زندگی می کردم و به عنوان یک خانم مهندس تو یه شرکت ...
4 آبان 1390

سفر زیارتی به اتفاق پسرک

روز 22 اردی بهشت ، یعنی 41 امین روز تولد پسرک، من ، همسر عزیز، بابایی و مامانی آریا به اتفاق همسفر کوچکمان راهی مشهد شدیم. سفر خوبی بود چرا که بابایی و مامانی هم با ما بودند و از همه مهمتر من هنوز در امور بچه داری جا نیفتاده بودم، هر چند که مادر بنده در این امر بسیار حرفه ای هستند اما یه قانون مسخره داشتم که 99% کارهای کودکمان را باید خودم انجام بدهم، و این شد که بعد از رسیدنمان به محل اقامت خستگی وصف ناپذیری بر من مستولی شد و هزار البته که کودک 40 روزه تقریبا شناختی از روز و شب واقعی ندارد و حال زار مادر خود را درک نکرده و شب هنگام به سختی می خوابید. مخصوصا شب برگشت که همگی به محض سوار شدن به قطار به خوابی عمیق فرو رفتند و من بینوا ...
30 ارديبهشت 1390

اولین سفر

در یازدهمین روز تولد گل پسر از آنجایی که مادر گرانقدر قریب به یک ماه از خانه زندگیشان دور بودند و پدر مهربانم به تنهایی بار منزل را به دوش می کشیدند، شال و کلاه من و پسرک را به تنمان کرده ما را به همراه خود به سمنان بردند. تو سمنان اتفاق خاصی نیفتاد جز اینکه فک و فامیل من به دیدن پسرک آمدند، البته با کادو. روز 27 فروردین یعنی 16 امین روز تولد پسرک، به مطب خانم دکتر ستاره سلطانی متخصص جراحی عمومی رفتیم و باری بزرگ را از دوشمان به زمین نهادیم که همانا ختنه کردن پسرک بود. البته همسر دل نازک به شدت از این اتفاق اندوهگین بودند و تمام مدت قبل و بعد از عمل دل مرا حرفهاش ریش ریش می کرد. البته دوز ریش کردن حرفاش قبل از عمل بسیار...
23 ارديبهشت 1390