فامیل دور!!
از فانتزیهای پسرک نمکینمان - پسرکوچیکهی دلبندمان - این است که؛ وقتی سـَـرمان داخل یخچال است برای جستجوی شئی، در یخچال را ببندد ... و یا در موردی مشابه، وقتی دستمان داخل کشو میباشد، هیجان امانش نمیدهد و دستمان را ناکار مینماید ... + پسرک قرابت خاصی با در دارد، گویا از اقوام نزدیک فامیل دور میباشد ...
باران ِ عشق
نقاشی پسربزرگه برای تبریک تولدم. اون نوشتههای آبی هم یعنی: "مامان؛ دوسـِـت دارم". همچین پسر خوش ذوقی داریم ما + سیزدهم آبان، سی و پنج ساله شدم ...
تو گـُـل سرخ منی
امسال و هر سال دیگر، چلهی پاییزِ هزار رنگِ بیهمتا همچون سال گذشته، عطر و بوی زندگی خواهد داد. در این روز دلانگیز و دلربا، خداوند پسرک را با باران رحمتش میهمان خانهی عشقمان کرد. امروز، یک سالی است که نفَسهایمان گره خورده به وجود نازنین دانهی انار شیرین زندگیمان. پاییزی که برای من همیشه بوی نارنگی و سیب میدهد، تازهتر از همیشه خواهد بود... پسرک نازنینم، تولدت هزاران بار مبارک ...
روزی برای همهی کودکان
خدای مهربون، تا همیشه؛ شادی را مهمان دل پسرانم و همهی کودکان دنیا کن + پاییز رنگارنگ هم مبارک ...
از پس روزهای شهریور
گل کوچکمان؛ پسرک کوچکمان اینقدر شیرین شده که گاه آرزو میکنم این روزهای کشدار تابستان تمام نشوند تا پسرک بیشتر متلذذمان کند از این همه حس ناب شیرین کودکی خندههای پسرجان دیدن دارد با 4 مرواریدش که وقت و بی وقت تحویلمان میدهد پسرک از روزهای پایانی ماه دهم تولدش، روی پاهای خودش میایستد (!) و قدم برمیدارد تا فصل جدیدی از دلبری را به ما نشان دهد و اینکه پسرک طبع قلدری دارد که با خوشمزگیهای خودش عجین میشود و چنان به کاممان میچسبد که دوست میداریم دائماً زیر زبان مزمزهاش کنیم ...
پسرک فیلسوف!
- مامان؛ خدا کجا هست؟ ـ همه جا مثلاً تو قلب آدما - مامان ؛ قلبت کجاست؟ میخوام به خدا دست بزنم ـ - مامان؛ خدا تو خونهش چیکار میکنه؟ - مامان؛ خدا شبا تو خونهش میخوابه؟ - مامان؛ کی خونهی خدا رو جارو میکشه؟ - مامان؛ خدا آدما رو چهطوری درست میکنه؟ - مامان؛ خدا خانومه یا آقاست؟ .... - ...
شیرین مثل عسل
از شیرینیهای خوشمزهی این روزگار؛ دیدن صحنهی همبازی شدن پسرکان است ولو به اندازهی یک دقیقه + خدایا شکرت + بازی پسرها رفتن به زیر پتو، چادر نماز و ... است که هیجانش مادر ِ خانه را هم به بازی میکشاند ...
همه چی آرومه!!
ایمنسازی خانه در طول بچهداری کاریست اجتنابناپذیر. اما آنچه در طول دوران بچهداری اول و دوم (تا این لحظه) انجام دادیم؛ آیینهایست که گویا قرار است آیندهی پسران را در آن ببینیم مشترکات ایمنسازی خانه؛ همان بستن در کابینتها و کشوها، چیدن صندلی اطراف بوفه و آیینه و شمعدان و جمع کردن میزهای شیشهای کوچک میباشد (که کل ایمنسازی در زمان کودکی پسربزرگه همین بود ) اما ایمنسازی این روزها (دو ماه اخیر) کاملاً چهرهی جدیدتری دارد علاوه بر مشترکات؛ پتوپیچ کردن ستونهای هال و پذیرایی، میز تلویزیون و رادیاتور ...