آریــا جـونآریــا جـون، تا این لحظه: 13 سال و 19 روز سن داره
پوریــا جونپوریــا جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

روزهای پسرانه

مادری به توان 2

  کار سختی‌ست هم‌زمان مادری کردن برای شیرخوار 45 روزه و کودک 3 سال و 8 ماهه. هر دو تمام و کمال تو را می‌خواهند، کوچک‌تر برای تغذیه و رسیدگی؛ و بزرگ‌تر برای توجه و توجه و توجه. اما این میان، صبور بودن و عصبانی نشدن از کودک بزرگ‌تر وقتی همه کاری برای جلب توجه انجام می‌دهد، سخت‌تر از مادری کردن هم‌زمان و تمام و کمال است.     + خدایا شکرت + به جان خودم، کفه‌ی ترازوی توجه‌مان به سمت پسرک بزرگ‌تر سنگینی می‌کند. خدا می‌داند که در حضورش حتی لب‌خند هم به طفلک شیرخوار تحویل نمی‌دهیم. اما ... + ساعت خواب پسرکان را به پیش از ساعت...
26 آذر 1393

ســــلام

  اول از همه این‌که شکر خدا، همگی ما خوبیم. مهم‌تر این‌که به لطف خدا؛ آریاجون، برادرش رو به خوبی و آرامش پذیرفته و تا حالا مشکلی نداشتیم.    دوم این‌که تشکر می‌کنم از همه‌ی دوستایی که کامنت‌ تبریک گذاشتن.   سوم این‌که هرگونه بسته‌ی پیشنهادی واسه مادری که شدیداً دچار کم‌خوابی شده رو می‌پذیریم ؛ چون پسرک کوچیک‌ شب تا صبح بیدارباش می‌زنه، پسرک بزرگ‌تر هم از صبح تا شب دوست نداره مامان‌ش بخوابه و مادر بینوا از شدت بی‌خوابی دچار سرگیجه شده!!   و در آخر، پسرک روزی چندین نوبت شیرهای خورده رو بالا میاره. به گفته‌ی دکت...
2 آذر 1393

بهار آمد

  بالاخره انتظار به پایان رسید و چهلمین روز پاییز طلایی و بارونی‌مون، بهاری و سبز شد.   یک‌بار دیگه خدای بزرگ، تاج مادری رو به سرم گذاشت و منو بیش از پیش شکرگزار خودش کرد.   پسرک‌ نازنین‌م ، فرشته‌ی پاک خدا  " پـوریــا جون " ، دهمین روز آبان زمینی شد و آسمون زندگی‌مون رو قشنگ‌تر کرد.       پسرک، ساعاتی پس از تولد (شباهت پسرک به برادرش کاملا مشهوده)     + ولله الحمد + به امید خدا بقیه عکس‌ها در پست‌های بعدی    ...
14 آبان 1393

بدون شرح

    شرحی بر این تصویر نیست جز این‌که این صحنه هر روز بارها و بارها پیش چشمان‌م تکرار می‌شود و من هر بار از خلوص و صداقت پسرک‌م سر بر طاق آسمان می‌کوبم     +‌ خدایا شکرت ...
9 مهر 1393

نقاش کوچولوی من (2)

  موضوع نقاشی: چتر بارونی !   موضوع نقاشی: پسرکی که چتر گرفته روی سرش !       موضوع نقاشی: ایستگاه راه آهن تهران   موضوع نقاشی: پسرک خودش رو کشیده که دست در دست بابا رامین رفته روی حوض محل کارش راه میره   موضوع نقاشی: پرچم ایران ...
9 مهر 1393

نقاش کوچولوی من (1)

موضوع نقاشی: درخت گیلاس و ابر و خورشید     موضوع نقاشی: مامان در حال بردن سبد رخت چرکا به سمت ماشین لباسشویی       موضوع نقاشی: پنکه رومیزی !   موضوع نقاشی: پنکه پایه بلند و پنکه رومیزی !   موضوع نقاشی: آقای پلیس   موضوع نقاشی: ماه و ستاره     + لازم به توضیحه که تو هیچ یک از نقاشی‌ها، ما بهش موضوع نمیدیم و خودش هر چی رو که می‌بینه و توجه‌ش جلب می‌شه، نقاشی‌ش می‌کنه ...
9 مهر 1393

پسرک شیرین من

  دعای پسرک بعد از تمام شدن نمازهاش: خدایا؛ مظابب (مواظب) مامان و بابا باش. خدایا؛ مظابب (مواظب) خودمم باش.   ***   مامان؛‌ چرا تو پارک ایـران‌شهر، روی لوله‌های آب، قلوک سیمانی گداشتن؟ (بلوک سیمانی گذاشتن)   ***   مامان؛ چه‌قدر خوب خونه رو نظافت می‌کنی. آفرین دخترم، خیلی زرنگی. کی یادت داده؟   ***   مامان؛ این خودکار شوهرش (جوهرش) تموم شده، نیمی‌نیویسه ...   ***   مامان؛‌ حالا که ویلچر (فیلتر) یخچال تموم شده، به بابا بگو زودتر عوض‌ش کنه. من نیمی‌تونم از این‌جا (اشاره به آ...
26 شهريور 1393

میگی چن تا دوسَم داری؟ میگم اندازه‌ی جونم

  از قشنگی‌های روزهای مادرانه اینه که ببینی فرشته‌ی 40 ماهه‌ت، مثل قدیما؛ درست مثل 4 ماهگی‌ش و شاید هم 40 روزگی‌ش؛ با صدای بلند توی خواب بخنده و تو رو بیدارت کنه. بعد با اون لبخندی که می‌نشونه روی لبات، پرت‌ت کنه وسط یه خواب عمیق و شیرین      + خدایا شکرت + عنوان رو از این‌جا برداشتم (پخش آن‌لاین ترانه‌ی تصور کن، امین رستمی)     ...
21 مرداد 1393