آریــا جـونآریــا جـون، تا این لحظه: 13 سال و 25 روز سن داره
پوریــا جونپوریــا جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

روزهای پسرانه

از پس روزهای شهریور

  گل کوچک‌مان؛ پسرک کوچکمان این‌قدر شیرین شده که گاه آرزو می‌کنم این روزهای کش‌دار تابستان تمام نشوند تا پسرک بیشتر متلذذمان کند از این همه حس ناب شیرین‌ کودکی خنده‌های پسرجان دیدن دارد با 4 مرواریدش که وقت و بی وقت تحویل‌مان می‌دهد پسرک از روزهای پایانی ماه دهم تولدش، روی پاهای خودش می‌ایستد (!) و قدم برمی‌دارد تا فصل جدیدی از دلبری را به ما نشان دهد و این‌که پسرک طبع قلدری دارد   که با خوش‌مزگی‌های خودش عجین می‌شود و چنان به کام‌مان می‌چسبد که دوست می‌داریم دائماً زیر زبان‌ مزمزه‌اش کنیم     ...
25 شهريور 1394

پسرک فیلسوف!

  - مامان؛ خدا کجا هست؟ ـ همه جا مثلاً تو قلب آدما - مامان ؛ قلب‌ت کجاست؟ می‌خوام به خدا دست بزنم ـ  - مامان؛ خدا تو خونه‌ش چی‌کار می‌کنه؟ - مامان؛ خدا شبا تو خونه‌ش می‌خوابه؟ - مامان؛‌ کی خونه‌ی خدا رو جارو می‌کشه؟  - مامان؛ خدا آدما رو چه‌طوری درست می‌کنه؟ - مامان؛ خدا خانومه یا آقاست؟ .... -      ...
31 مرداد 1394

شیرین مثل عسل

  از شیرینی‌های خوش‌مزه‌ی این روزگار؛‌ دیدن صحنه‌ی هم‌بازی شدن پسرکان است ولو به اندازه‌ی یک دقیقه     + خدایا شکرت +‌ بازی پسرها رفتن به زیر پتو، چادر نماز و ... است که هیجان‌ش مادر ِ خانه را هم به بازی می‌کشاند     ...
26 مرداد 1394

همه چی آرومه!!

  ایمن‌سازی خانه‌ در طول بچه‌داری کاری‌ست اجتناب‌ناپذیر. اما آن‌چه در طول دوران بچه‌داری اول و دوم (تا این لحظه)‌ انجام دادیم؛‌ آیینه‌ای‌ست که گویا قرار است آینده‌ی پسران را در آن ببینیم مشترکات ایمن‌سازی خانه؛ همان بستن در کابینت‌ها و کشوها، چیدن صندلی اطراف بوفه و آیینه و شمعدان و جمع کردن میزهای شیشه‌ای کوچک می‌باشد (که کل ایمن‌سازی در زمان کودکی پسربزرگه همین بود ) اما ایمن‌سازی این روزها (دو ماه اخیر)‌ کاملاً چهره‌ی جدیدتری دارد علاوه بر مشترکات؛ پتوپیچ کردن ستون‌های هال و پذیرایی، میز تلویزیون و رادیاتور ...
25 مرداد 1394

ناآرامی ها تمامی ندارند

این روزها پسرک خیلی سخت می خوابه، تمام وقت رو پامه ، از کار و زندگی افتادم. مطمئنم از دل درده. اما من حواسم هست که چیزی نخورم که اذیت بشه. به سفارش دایی و زن دایی پسرک که دخترکشان 16 ماه از پسرک‌مانبزرگتر است، نوشیدن شیر گاو را قطع کرده ام اما اثر زیادی مشهود نیست. به قطره ها و داروها هم جوابی نمی دهد. واکسن دو ماهگی رو هم زدیم. روز 11 خرداد، وزن 6750 گرم و قد  63 سانتی متر
12 خرداد 1390

سفر زیارتی به اتفاق پسرک

روز 22 اردی بهشت ، یعنی 41 امین روز تولد پسرک، من ، همسر عزیز، بابایی و مامانی آریا به اتفاق همسفر کوچکمان راهی مشهد شدیم. سفر خوبی بود چرا که بابایی و مامانی هم با ما بودند و از همه مهمتر من هنوز در امور بچه داری جا نیفتاده بودم، هر چند که مادر بنده در این امر بسیار حرفه ای هستند اما یه قانون مسخره داشتم که 99% کارهای کودکمان را باید خودم انجام بدهم، و این شد که بعد از رسیدنمان به محل اقامت خستگی وصف ناپذیری بر من مستولی شد و هزار البته که کودک 40 روزه تقریبا شناختی از روز و شب واقعی ندارد و حال زار مادر خود را درک نکرده و شب هنگام به سختی می خوابید. مخصوصا شب برگشت که همگی به محض سوار شدن به قطار به خوابی عمیق فرو رفتند و من بینوا ...
30 ارديبهشت 1390

اولین سفر

در یازدهمین روز تولد گل پسر از آنجایی که مادر گرانقدر قریب به یک ماه از خانه زندگیشان دور بودند و پدر مهربانم به تنهایی بار منزل را به دوش می کشیدند، شال و کلاه من و پسرک را به تنمان کرده ما را به همراه خود به سمنان بردند. تو سمنان اتفاق خاصی نیفتاد جز اینکه فک و فامیل من به دیدن پسرک آمدند، البته با کادو. روز 27 فروردین یعنی 16 امین روز تولد پسرک، به مطب خانم دکتر ستاره سلطانی متخصص جراحی عمومی رفتیم و باری بزرگ را از دوشمان به زمین نهادیم که همانا ختنه کردن پسرک بود. البته همسر دل نازک به شدت از این اتفاق اندوهگین بودند و تمام مدت قبل و بعد از عمل دل مرا حرفهاش ریش ریش می کرد. البته دوز ریش کردن حرفاش قبل از عمل بسیار...
23 ارديبهشت 1390

بچه شیرینی زندگی

اگر می خواهی عاشق خوبی باشی یا خوب عاشقت باشند، حتی در نوجوانی – سنی که عشق، چیزی جز برق نگاه، لمس دست و تشنگی لبها نیست- به خویشتن بیاموز که علیرغم همه ی دلمشغولی ها، بچه ها را با تمامی پهناوری بی کرانه ی قلبت عزیز بداری. این کار، به آسانی، شدنی ست. با ذکر این جملات گرانقدر از نویسنده محبوبم مرحوم نادر ابراهیمی ارادت بسی زیادم را به همه بچه های عزیز دنیا ابراز می دارم. باشد در پناه خدای عظیم و سایه ی پدر و مادر بالنده شوند و پاینده باشند.     ...
12 ارديبهشت 1390