آریــا جـونآریــا جـون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره
پوریــا جونپوریــا جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه سن داره

روزهای پسرانه

به تلخی ِ چای سرد!

1392/9/12 18:54
نویسنده : مامان
167 بازدید
اشتراک گذاری

 

این روزا، لج­‌بازی، کج‌خلقی و بدعنقی‌­هایی از یه کودک 32 ماهه می­‌بینم که مغزم تاول می­‌زنه.کلافه

پسرک، به طرز وحشتناکی عوض شده، رفتارهای عجیبی از خودش نشون میده که هر بار بیشتر از دفعه‌ی قبل متأثرم می‌­کنه و ازم انرژی می­‌گیرهآخ

از پایین انداختن هر وسیله‌­ی شکستنی و نشکستنی (لیوان، موبایل و ...) از روی هر ارتفاعی گرفته تعجبتا بدقلقی­‌هایی که واسه پوشیدن لباس و خوردن غذا دارهاسترس

با هر تقاضای غیرمعقول که با مقاومت­‌مون مواجه میشه، چیزی حدود نیم ساعت جیغ می‌­زنه و گریه می‌کنه و این وسط اغلب! پدرش رو شکست میده و بار همه‌­ی مصائب میفته گردن منناراحت

از صبح تا شب با پسرکی سر و کله می­‌زنم که خواب ظهرش چندین وقته حذف شده. اما برای خوابیدن شب هم تا منو با گریه و نق زدناش دیوونه نکنه، نمی­‌خوابهعصبانی

و در کنار همه‌ی این‌ها، هر لحظه شاهد پسرکی هستم که دم­خور شده با صندلی‌­ش و از اون برای بالارفتن از هر جایی (اپن آشپرخونه، میز ناهارخوری،‌ تخت و از اونجا روی پاتختی) استفاده می­‌کنه و بعد هم خراب­‌کاریکلافه

این روزا، دارم بزرگ شدن بچه‌­ای رو می­‌بینم که کلا رفته تو فاز نحسیگریه

 


 

پی نوشت 1: وقتی کودک نوپا با واقعیت دنیای بیرون مواجه می­‌شود – که همیشه به خواسته‌­هایش پاسخ مثبت داده نمی­‌شود و شرایط به دلخواه او تغییر نمی­‌کند – شروع به نحسی می­‌نماید. عوامل بسیاری بر نحسی فرزند نوپای شما، مؤثرند. اما همواره علت اصلی آن، نوعی احساس درماندگی ناشی از عدم توانایی کافی برای انجام امور مربوط به خودش، شرایطی که مطابق میل‌ش نیست و یا به طور کلی کاهش تحمل عاطفی وی است. به هر حال علت این مسئله هر چه باشد، به محض فعال شدن چاشنی، انفجار صورت می­‌گیرد. (کتاب مادر کافی - نوشه جو فراست)

پی نوشت 2: خدایا شکرت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

Atefe joon
13 آذر 92 3:15
راستي من أين كتاب و تابستونرخريدم هنود وقت نكردم بخونم، خربه؟ شروع كنم. شادترين كودك محله تموم شدخيلي كتاب خوبي بود، ولي من أين كتاب و خوندم بهرام كه نخونده پس فايده نداره
اليما
13 آذر 92 10:50
ما هر كاري كنيم ازشون جلو بزنيم باز عقبيم ديگه اينقدر خوشحالم دوباره مي نويسي اين همه خوب هم اينا همش حتي اگه خاطره نباشه براي خودمون خيلي درسه مثلا براي من ... دستت طلا مامان آريا
مامان
پاسخ
میدونی، بیشتر ما قبلا یا این رفتارها رو از بچه های دیگه دیدیم و یا خوندیم، اینکه بگیم اونا جلو زدن یا ما عقب موندیم،‌ نیست. بیشتر این کج خلقی هاشون وقتی اتفاق میفته که آدم فکرش رو نمی کنه. (من این رفتارها رو وقتی از آریا دیدم و می بینم که کاملا بچه ی منطقی و بی آزاری بود) البته بازم ازش ایراد نمی گیرم. به هر حال هماهنگ شدن رفتار و احساس و عمل تو بچه ها دیرتر اتفاق میفته، یعنی نمیتونن احساساتشون رو درست نشون بدن، در نتیجه کج خلقی می کنن که دم دست ترین رفتاره براشون و شاید هم اگه بخوان زیادی منطقی و حرف گوش کن باش، توقع ماها بالا میره... اینایی رو که نوشتم جزء بسیار کوچیکی از رفتارهای اخیرش بود و فعلا متناسب با هر کدوم رفتاری دارم (گاهی وقتا و اغلب بی محلی و گاهی وقتا هم محکم (یعنی اینجوری) می ایستم جلوش به همراه ریشه یابی مشکل (که حدودی مربوط میشه به جداشدن از پوشک و بخشی ش هم نحسی و لجبازی های نزدیک به 3 سالگیه که چند ماهی مهمون مون خواهد بود) ممنون الهام جان، منم خوشحالم که اینجایی. لطفت مستدام
الهام مامان علیرضا
13 آذر 92 13:26
من همیشه شنیده بودم دو سالگی یک بحرانه، یعنی سه سالگی هم باز بحران و نحسی.. وااااااااااااااای علیرضا ماکارونی رو خیلی دوست داره. رشته های بزرگ رو هم خیلی راحت می خوره یعنی تو دهنش جمعشون می کنه و بعد می جوه بخاطر همین گیر نمی کنه. آریا که چنگال و دوست داره می تونی خیلی راحت ماکارونی رو بهش بدی البته اگه ماکارونی رو هم دوست داشته باشه
مريم مامان آريا
13 آذر 92 16:55
هنوز کجايي عزيزم صبر کن سن سه تا چهار سالگي اوج لجبازيشونه با تمام اين شيطنتهاشون خدا کنه هميشه صحيح و سلامت باشن و شيطوني بکن اما در حدي که نه به خودشون ضرر بزنن نه به ما نه به وسايل خونه ديروز تو مهد اريا عکس مينداختن اولش نذاشته بعد مدتي خنديد اما شارژ دوربين تموم شد بعد هم دوباره حوصلش سر رفت و اصلا عکس نگرفتيم اومديم خونه يه ليوان آب ريخت تو موبايلم براي باباش چايي آوردم استکان ها رو روهم چيد بعد يکيشو با دسته محکم کوبيد روي زمين و پودر کرد آخر شب هم رژلب منو برداشته بود و تمام شيشه بوفه رو رژي کرد هييييييييييييييييييييييييييييي ميدونم منو درک ميکني
مریم مامان آری
14 آذر 92 11:24
ما هم از این روزهای وحشتناک داشتیم و گاها داریم باید صبوری کرد که از این نیز بگذرد به سلامت البته ته اش یه مامان له و لورده می مونه که انگار با وردنه صافش کردن
مامان
پاسخ
آره دیگه، تقریبا همه این روزهای وحشتناک رو تجربه میکنن. درسته آزرده میشم، اما مطمئنم له و لورده نمیشم
مریم(مامان نگین)
14 آذر 92 13:47
برات آرزوی صبر دارم خواهر!
M:M ܓܨ☆
15 آذر 92 18:47
سلام خوبي؟؟ وبلاگت خوبه منم يه وبلاگ عکس دارم دنيايي ازعکس هست بيا ونظربذارخوشحال ميشم راستي براي تبادل لينک لينک کن منو وخبربده لينک کنم منتظرتما راستی میتونم وبلاگت روبه بالای 5000هزار بازدیدبرسونم خبربده http://www.boyeharam.ir/