به تلخی ِ چای سرد!
این روزا، لجبازی، کجخلقی و بدعنقیهایی از یه کودک 32 ماهه میبینم که مغزم تاول میزنه.
پسرک، به طرز وحشتناکی عوض شده، رفتارهای عجیبی از خودش نشون میده که هر بار بیشتر از دفعهی قبل متأثرم میکنه و ازم انرژی میگیره
از پایین انداختن هر وسیلهی شکستنی و نشکستنی (لیوان، موبایل و ...) از روی هر ارتفاعی گرفته تا بدقلقیهایی که واسه پوشیدن لباس و خوردن غذا داره
با هر تقاضای غیرمعقول که با مقاومتمون مواجه میشه، چیزی حدود نیم ساعت جیغ میزنه و گریه میکنه و این وسط اغلب! پدرش رو شکست میده و بار همهی مصائب میفته گردن من
از صبح تا شب با پسرکی سر و کله میزنم که خواب ظهرش چندین وقته حذف شده. اما برای خوابیدن شب هم تا منو با گریه و نق زدناش دیوونه نکنه، نمیخوابه
و در کنار همهی اینها، هر لحظه شاهد پسرکی هستم که دمخور شده با صندلیش و از اون برای بالارفتن از هر جایی (اپن آشپرخونه، میز ناهارخوری، تخت و از اونجا روی پاتختی) استفاده میکنه و بعد هم خرابکاری
این روزا، دارم بزرگ شدن بچهای رو میبینم که کلا رفته تو فاز نحسی
پی نوشت 1: وقتی کودک نوپا با واقعیت دنیای بیرون مواجه میشود – که همیشه به خواستههایش پاسخ مثبت داده نمیشود و شرایط به دلخواه او تغییر نمیکند – شروع به نحسی مینماید. عوامل بسیاری بر نحسی فرزند نوپای شما، مؤثرند. اما همواره علت اصلی آن، نوعی احساس درماندگی ناشی از عدم توانایی کافی برای انجام امور مربوط به خودش، شرایطی که مطابق میلش نیست و یا به طور کلی کاهش تحمل عاطفی وی است. به هر حال علت این مسئله هر چه باشد، به محض فعال شدن چاشنی، انفجار صورت میگیرد. (کتاب مادر کافی - نوشه جو فراست)
پی نوشت 2: خدایا شکرت