عاشقانههای پسرک
اصرار عجیب این روزهای پسرک که حتما ً نماز ظهر و عصر، مغرب و عشا را اقامه کند، آن هم در ملازمت پدر گرامی و البته که بعد از آن حتما ً باید بشنود: آریــاجون، قبول باشه.
ناگفته نماند که پسرک، تعقیبات (!) نمازهایش را هم به زیبایی هر چه تمامتر به جا میآورد. مخصوصا ً دعا برای پدر و مادرش.
***
پسرک هر بار قرآن را در دستم و در حال قرائت آن میبیند با حالتی معصومانه از من سؤال میکند:
مامان؛ بلدی قرآن بخونی؟
وقتی جواب مثبت مرا میشنود، مجددا ً با همان حالت معصومانهاش میگوید:
مامان؛ به منم یاد میدی قرآن بخونم؟
و هم اینک در حال فراگیری اولین سوره است.
***
پسرکم یاد گرفته که حتما ً برای شروع غذا خوردن نام خدا را به زبان بیاورد و بعد از نوش جان کردن هم الحمدلله رب العالمین از زبانش نمیافتد.
***
و دیگر اینکه، پسرک عسل در کاممان میریزد وقتی روزی هزار بار (!) از زبانش میشنویم که:
مامان؛ من شما رو خیلی دوست دارم
و ایضا ً
بابا؛ من شما رو خیلی دوست دارم
+ خدایا شکرت