حرفهای خودمانی
نزدیک به دو سالی میشود که پسرک بزرگ احساس مالکیتش غوغا کرده. تا به حال به وسایل خودش حساس بوده و احدی اجازهی دست زدن به آنها را نداشته، حالا به وسایل خانه و ماشین و خود خانه هم کشیده شده؛ که مثلاً فلانی سوار ماشین ما نشود، فلانی به خانهی ما نیاید، فلانی به حمام ما نرود !!!!!!!!!!
حالا که پسرک کوچک روروئک سوار شده، قاعدتاً به همه جای خانه سرک میکشد، مخصوصاً به اتاق پسرک که رنگ و وارنگ است.
حالا دائماً میشنوم؛
مامان، پوریا به ماشین من دست میزنه.
مامان، پوریا به تخت من دست میزنه.
مامان، پوریا به لگوهای من دست میزنه.
مامان، پوریا رو از تو روروئک دربیار !!!!!!
و ...
گویا این قصه شروع کشمکشهای دیگریست. 4روز دیگر که رقابت به جانشان بیفتد، احتمالاً شاهد جنگهای نفسگیرشان خواهم بود
+ خدایا شکرت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی