روزهای شیرین ِ شیرین !
تو این یکی دو ماه اخیر، دامنه ی لغات آریاجون، هر روز داره وسیع تر میشه.
(پسرک از مدتها قبل از تولد یک سالگی، تعدادی از کلمات رو به صورت محدود و به زبان خودش بیان می کرد)
تقریبا بیشتر کلمات رو می تونه ادا کنه، و بعضی رو هم کمی دست و پا شکسته.
جملاتش از دو کلمه فراتر نرفته که شامل فاعل و فعله.
اما بعضی جملات یا بهتره بگم شبه جملاتش تقریبا شامل 5 یا 6 کلمه میشن؛
(میگم شبه جمله، چون فعل و حروف اضافه و حروف ربط ندارن)
خدا می دونه روزی چند بار خودمو مهمون دست و پا و صورتش می کنم واسه بوسیدن وقتی با حرف زدنش، پـَـرتم می کنه تو یه دنیای دیگه.
دوست دارم بعضی از کلمات رو همونطور نادرست و شیرین ادا کنه و هیچ وقت درست گفتنشون رو یاد نگیره.
وانت |
مـانت |
ناف |
مـاف |
موز |
نـوز |
مبل |
نـُـبل |
مرسی |
نـِـسی |
پله برقی |
تـله برقی |
رفت |
بـَـفت |
موتور |
نـوتور |
و خیلی از کلمات دیگه که الان حضور ذهن ندارم...
فقط می دونم هر بار یکی از این کلمات رو می شنوم با همون جابجا شدن جای « میم » و « نون » ، کیلو کیلو کله قند تو دلم آب میشه...
عاشقتم آریاجون عزیزم