آریــا جـونآریــا جـون، تا این لحظه: 13 سال و 28 روز سن داره
پوریــا جونپوریــا جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

روزهای پسرانه

از اشتباه تا تجربه

1393/12/15 12:19
نویسنده : مامان
1,140 بازدید
اشتراک گذاری

 

اندر اشتباهات بچه‌داری اول که تبدیل شد به تجربه برای بچه‌داری دوم:

 

بچه را به خوابیدن در سکوت عادت ندهید. 

از اونجایی که من خیلی خیلی به صدا حساس هستم حتی توی بیداری؛ و توی خواب که معضل بزرگ من بوده و هست، این شد که وقتی آریا می‌خوابید خونه به سکوت مطلق فرو می‌رفت (فکر می‌کردم اون هم باید تو سکوت بخوابه). تلفن‌ها رو قطع می‌کردم، تلویزیون رو بی‌صدا و هزار و یک کار دیگه تا سکوت برقرار باشه. این بود که همیشه واسه خوابوندن‌ش مشکل داشتم وقتی بیرون از خونه بودیم و دائماً باید همه رو به سکوت دعوت می‌کردیم که گل‌پسر بیش‌تر و راحت‌تر بخوابه.

اما در مورد پوریا، این اشتباه بزرگ رو اصلاح کردم. واقعاً‌ اگه می‌خواستم اون رویه رو هم پیش بگیرم، با وجود آریا هیچ‌وقت خونه تو سکوت نبود. این شد که از همون روزهای اول که آریا سر و صدا می‌کرد و تلویزیون هم روشن بود و هزار جور صدای دیگه، پسرک کوچیک رو به صدا عادت دادم.

 

هر بیدار شدنی از خواب به منزله‌‌ی گرسنگی نیست.

دل‌دردای آریا به خاطر آلرژی باعث شده بود خواب آرومی نداشته باشه و البته من تا 5-6 ماهگی‌ش از مشکل‌ش خبر نداشتم و هر وقت از خواب بیدار می‌شد (خواب روز و شب فرقی نمی‌کرد) به بهانه‌ی آروم کردن و خوابوندن‌ش و البته شاید که گرسنه باشه، بهش شیر می‌دادم. طوری که کاملاً‌ وابسته شده بود و اگه گرسنه هم نبود حتی واسه خوابیدن 2 ساعته توی بعد از ظهر، 3-4 بار بیدار می‌شد و بهانه‌ی شیر داشت.

اما در مورد پوریا، اون اشتباه رو تکرار نکردم. با هر بار بیدار شدن تا وقتی که مطمئن هستم گرسنه نیست، با آغوش و نوازش و پستونک مشکل حل میشه و دوباره به خواب میره.

 

همیشه هم شیشه و پستونک بد نیست.

اشتباه بزرگ درباره‌ی آریا این بود که بهش شیشه و پستونک ندادم. در نتیجه بلد نبود اونا رو بخوره (حتی بعد از قطع دوران شیردهی 2ماه طول کشید تا یاد بگیره شیشه بخوره) و دائماً به من چسبیده بود.

اما در مورد پوریا، بی‌خیال همه‌ی حرف و حدیثا شدم. و حالا حالاها هم قصد ندارم او رو از شیشه و پستونک جدا کنم تا کمی از مشکلاتی که با آریا داشتم رو این بار نداشته باشم.

 

ادامه دارد...

 

 

پسندها (3)

نظرات (3)

الهام
15 اسفند 93 22:58
سلام سمیه جان خوبی؟ از این تجربیاتت بازم بهمون بگو چهار ماهگی پوریا جون و تبریک میگم و جفت گلپسرها رو می بوسم
مامان
پاسخ
سلام چشم ممنون
الهام مامان علیرضا
17 اسفند 93 12:28
می فهممت عزیزم این روزها مثل باد می گذره و به زودی بهار میاد و هوا خوبه و می تونید با هم برید بیرون و پارک و خوش گذرونی من دو هفته ای میشه هر روز بعداز ظهرها می زنم بیرون و کلی با علیرضا مسابقه میدم و به این هوا ورزش هم می کنم بعدم می برمش پارک و بازی می کنه وقتی میاد خونه خیلی خسته ست و سه ساعتی می خوابه کاهش وزنت هم که خیلی زیادهمنم تو دورۀ نوزادی علیرضا تو یک ماه چهار کیلو کم کردم و گند خورد به پوستم و صورتم و به عنوان یک خسران دیده ازت میخوام که ویتامین هاتو حتما بخوری که برای خودت و پوریا خیلی خوبه و همین طور آب خیلی زیاد بخور! من از وقتی آب خوردنم رو زیاد کردم پوستم خیلی شفاف تر و روشن تر شده. خیلی مراقب خودت باش
مامان
پاسخ
مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
20 اسفند 93 12:01
آفرین به شما که از تجربیاتتون درس گرفتین و با بقیه به اشتراک گذاشتین. بچه های من اصلا پستونک دوست نداشتن اما همه بهم توصیه می کردن که بدم . چند مدل هم گرفتم ولی نشد که نشد. وقتی هم از خواب بیدار می شدن که گرسنه بودن به غیر از ارشیا که اونم آلرژی داشت ولی تا گرسنه نبود به هیچ عنوان شیر نمی خورد. بیشتر وقتها هم روی شکم روی بدنم می خوابوندم آروم می شد و تا صبح گاهی همینجوری می خوابید. خدا پسراتون را حفظ کنه تا شاهد بالندگیشون باشین و مایه افتخارتون باشن.