آریــا جـونآریــا جـون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره
پوریــا جونپوریــا جون، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

روزهای پسرانه

نون و پنیر و پونه / یه گل دارم تو خونه

1391/9/29 17:20
نویسنده : مامان
484 بازدید
اشتراک گذاری

این روزهام را بیشتر دوست دارم. این روزهام را با کودکم دوست تر دارم. این روزها، که نفس های پاییز به شماره افتاده، برام زیباتر شده اند با وجود پسرک.

این روزها حال و روزم بهتره. این روزها پسرکم تو دل برو تر شده، با زبان شیرینش منو به دنیای قشنگش می بره و روح نحیفم را تیمار می کنه. با وجود گل پسرک 21ماهه م، کم کَمَک از اون دلمردگی ها فاصله می گیرم. از اون روز که پسری شده بود عضو جدید این خونه، روح خجسته م شده بود گوشه گیر و ملول. اما حالا دلبری های همون پسرک منو بیشتر به  روزهای سرخوشی م نزدیک می کنه.

این روزهامو خیلی بیشتر دوست دارم. این روزها حوالی ظهر از خواب شبانگاهی! بیدار می شیم اونم بدون دغدغه و نگرانی. این روزها تموم روز و شب، من و پسری تو یه فضا نفس می کشیم.

این روزها منو پسری ُهمش با همیم یعنی از همون روز اول با هم بودیم.

اون روزها که وجودش رو تو وجودم حس کردم بدون تعلل و چشم پوشی از، از دست دادن استقلال شغلی م، حریم خونه رو واسه پرورش پسرک ترجیح دادم و کاری که کلی واسش زحمت کشیده بودم و کلی تجربه داشتم و تازه به خاطر اون از تموم دلبستگی هام (خونواده م) دل کنده بودم و راهی دیار غربت شده بود، گذاشتم کنار.

 

این روزهامو دوست تر دارم چون با همیم. می دونم که از سپردنش به مهد یا بهترین پرستار، من داغون می شدم نه اون. اینو وقتی 8 سال پیش از مادرم جدا شدم فهمیدم که یه مادر بیشتر از دوری بچه ش فرسوده میشه تا بچه.

این روزهامو بیشتر دوست دارم چون کنارمه. تک تک لحظات زندگیم با نفس های پسری گره خورده.

این روزها و شبها رو خیلی دوست دارم. چون با دلیل و بی دلیل روزی 1000 بار میگه "ماما" حتی توی خواب.

این روزهامو بیش از پیش دوست دارم. خوشبختی م با وجود پسری و همسری مهربان و یاور بیشتر شده.

این روزها که دلتنگ کارم میشم با دیدن پسرک (که اوقات قشنگ و دست نیافتنی زندگیش منو سر پا نگه داشته) همه چیزو فراموش می کنم.

این روزهامو قشنگ می بینم وقتی پسرک غم دوری و دلتنگی و جدایی از مادر نداره (که امیدوارم این طعم تلخ رو هیچ وقت تجربه نکنه) و تو این سرمای استخوان سوز سرگردون خیابونا نیست.

این روزها دیدنی ترن وقتی روزی 5 بار یه فایل 1000 تایی عکس های گل پسر (به اصرار خودش) پیش چشمام ورق می خورن و بالنده شدنش رو به یادم می یارن و اون هر بار لذتی می بره وصف ناپذیر.

این روزها رو با تموم عشق به پسرک تقدیم می کنم چون قشنگ ترین روزهای بچگی م روزهایی بود که با مادرم بودم (قبل از درس و مدرسه و کلاس و کار و فارغ از بزرگ شدن) که وقتی 8سال پیش ازش جدا شدم، از دستم رفتن روزهای با هم نفس کشیدنمون.

این روزها اوقاتم شیرین است با تاج سرم آریا جون (به قول خودش اُ ُ ُ) و همسری چون برگ گل که خدایشان روزی ام کرده...

 

توضیح نوشت: امیدوارم مادران مهربونی که کودکشون رو به مهد یا پرستار می سپرن از من خرده نگیرن. اصلا قصد بی حرمتی به ساحت پاکشون رو ندارم و عیبجویی نمی کنم، هر کس زندگیی دارد و روزگاری. من فقط حس خودم رو نوشتم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

atefe
30 آذر 91 15:41
آفرین مامان سمی قدر این روزای با اریا بودن و بدون... lمن همه اش عذاب وجدان دارم