سعادتِ ماورایی!
چه لذتی بالاتر از اینکه، پسرک صورت ِ چون برگ گلش را بر بازویم بنهد و دست ِ نازک ِ چون شاخهی نیلوفرش را از سر ِ مـِهر به دور گردنم حلقه کند و سرش را در گریبانم فرو ببرد...
لحظهای بعد؛ صدای سنگین شدن نفـَسش آگاهم کند که با خوابی شیرین همآغوش شده...
عشق به فرزند دیوانهکننده است...
+ راستی این ترانه هم میهمان خلوت من و پسرک بود. شنیدن دارد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی