آریــا جـونآریــا جـون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره
پوریــا جونپوریــا جون، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

روزهای پسرانه

و من نگاه ت کنم...

1392/7/11 8:41
نویسنده : مامان
211 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

تو لب‌­خند زیبای خدا باشی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو همه‌­ی من باشی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو کودک ِ من باشی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو با من حرف بزنی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو بخندی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو نق بزنی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو خیال­‌بافی کنی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو روزی هزار بار(!) با لحن خاص خودت صدایم بزنی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو شیرین‌­زبانی کنی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو برایم داستان‌­سرایی کنی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو دست کوچک‌­ت را میان دست‌­م بگذاری، با من قدم برداری و من نگاه‌­ت کنم؛

تو گل ِ بوسه را بر گونه‌­ام بنشانی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو با دستان لطیف‌­ت نوازش‌­م کنی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو به چشمان غم­زده‌­ام خیره شوی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو مرا دل­‌داری بدهی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو دستان‌­ت را به دور گردن‌­م حلقه کنی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو سر بر زانویم بگذاری و من نگاه‌­ت کنم؛

تو با تمام وجود کودکی کنی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو کفش‌­هایت را لنگه به لنگه بپوشی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو خوش‌­خواب را با دایو(!) اشتباه بگیری و من نگاه‌­ت کنم؛

تو برای خودت کتاب بخوانی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو سرگرم بازی خودت باشی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو با ادب و تواضع‌­ت به همگان سلام کنی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو خواب باشی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو خود عشق باشی و من نگاه‌­ت کنم؛

تو خودت باشی و من فقط نگاه‌­ت کنم، فقط نگاه‌­ت کنم...

به اندازه‌­ی تمام لحظه‌­هایی که نگاه‌­ت نکرده‌­ام، نگاه‌­ت کنم...

 

 

سی ماهه شدن­ت مبارک دُردانه

سی سالگی­ت را ببینم پسرجان

 


+ عکس اول، 6ماهگیه پسرکه، یعنی دقیقا دو سال قبل!

+ عکس دوم، 30ماهگیه پسرکه، یعنی دقیقا همین روزا!

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

الهام مامان علیرضا
11 مهر 92 11:51
سی ماهگیت مبارک آریا جون
مریم مامان آریا
13 مهر 92 8:58
خیلی زیبا بود
خیلی به دلم نشست
البته خوندن این مطلب برای مادری مثل من که الان از فرزندش دوره سخته
انشاء اله 30 سالگیش
قربون چشماش


ممنونم
اليما
13 مهر 92 15:53
نگاهت مي كنم نگاهت مي كنم نگاهت مي كنم نگاهت مي كنم نگاهت مي كنم و هيج وقت سير نمي شوم . . .
گلاب
13 مهر 92 16:06
سلام

براتون مبارکه انشالله هر روز بودنش ...

عکس اولیشو دیدم فکر کردم دختره ها!! نکن با بچه اینکارا رو



سلام
ممنون
اتفاقا من خودم بسیار مخالف این حرکات هستم، منتها مسئله ای که اون موقع وجود داشت و هنوز هم هست اینه که موهای پسرکمون خیلی لخته و نگهداری شون بسیار سخت. از روز تولدش تا همون روزی که اون عکس گرفته شده (6 ماهگیش) ما به طور متوسط هر 2ماه آرایشگاه رفتیم و هنوز هم میریم، و اون موقع بنا به شرایطی نتونسته بودم ببرمش و این شده بود که برای نگه داشتن موهاش و صد البته مراقب از چشماش، گیره به موهاش زده بودم
مامان امیرحسین و کوثر جونی
17 مهر 92 19:51
نگاهت می کنم...به اندازه تمام لحظه هایی که نگاه ات نکرده ام نگاهت کنم...
خیلی با احساس می نویسی.سمیه جان.


شما لطف داری
مریم(مامان نگین)
1 آبان 92 21:22
مثل همیشه زیبا. خدا برات نگهشداره.