پاییز مبارک
پاییز؛ سلام
پاییز ِ زیبا؛ سلام
پاییز ِ برگ ریز ِ هزاررنگ؛ سلام
سلام پادشاه فصلها ...
ســـــــلام ...
رسیدنت به خیر دوستترین ...
پاییز ِ مهربان؛ تو خوب میدانی که همهی معصومیت کودکیام گره خورده به بیقراریهای تو.
گره خورده به آن روزهایی که خورشید و ابرها به هم عشوه میفروختند و در دل آسمان کـُـشتی میگرفتند.
همان روزها که لحظهای خورشید پیروز بود و لحظهای ابرهای پاره پاره.
همان روزها، که پیش چشمانم تاریک و روشن میشدند.
همان روزها، که بوی باران و خاک را برایم به ارمغان میآوردی.
میآمدی و باد را میآوردی، عطر ِ مست کنندهات را و آرامش را.
میآمدی و سوارم میکردی به روی ابرها و تا آسمان خیالم میکشاندی.
میآمدی و غرقم میکردی در دنیایی از زیبایی.
عجب کودکانههایی برایم میساختی پاییز جان، با آن اندک سرمای هوا که زیرکانه زیر پوستم میدوید!
مدرسهای که شدم؛ دلانگیزتر شدی برایم دختر(!) جان ...
شدی یار دبستانیام و همراه همهی لحظههای تنهاییام ...دست در دستت میگذاشتم و راهی مدرسه میشدیم. با هم؛ کنار هم!
تو بیرون کلاس میماندی و من میرفتم ..
از پنجرهی کلاس میدیدمت. صدایت را که میشنیدم مطمئن بودم هنوزم هم هستی!
پاییز جان، چه روزها که با هم نداشتیم ...
تو همان رفیق سادهی من هستی که حتی یک لحظه هم گوشم را از صدای بادی که با خودت میآوردی و در دل ِ سکوت میپیچید، ندُزدیدم!
هنوز هم دوست دارم ببینمت که چگونه قلم به دست، برگ درختها را رنگآمیزی میکنی؟
هنوز هم دوست دارم برگریزانت را ...
تو همان دوست همیشگی من هستی که هنوز هم دوستترت میدارم از همهی فصلها ...
پاییز ِ مهربان؛ تو را دوست دارم. دلگیر نشو؛ اما هنوز هم مثل بچگیها، دلم میخواهد پاهایم را روی برگهای رنگیات بگذارم و صدایشان را بشنوم.
تو را دوست دارم که نسیمت هم بوی مـِـهر میدهد. تو را که بو میکشم دلم میخواهد کیف و کتابم را بردارم و بروم به اولین روزهای کلاس و مدرسه. به صفای تکرارنشدنی روزهای بچگی!
تو نابترین خاطرهی کودکیام هستی!
در ِ گوشی برایت بگویم که دوستت میدارم که مژدهی تمام شدن تابستان ِ تابْ سـِـتانی که نفـَـسم را بند میآوَرَد!!
دوست مهربانم؛ روزگار بر مـَدارش در گردش است. سالها آمدند و رفتند.
من بزرگ شدم، همسر شدم، مادر شدم. اما تو برایم هنوز همانی که بودی، با آن طراوت و پاکی.
این روزها من و پسرک، سکوت را میهمان اوقاتمان میکنیم تا که خورشید آرام آرام نگاهش را از ما بگیرد و غروبش را در کنار زیبایات ببینیم.
امسال، سومین سالیست که پسرکم یار دیرین مادرش را میبیند ...
با او هم مهربان باش، همانگونه که با من بودی ...
همراهش باش، آنچنان که با من بودی ...
دوستش باش و یارَ ش، آنگونه که با من بودی ...
سومین پاییز با پسرک بودن، نوش جانمان
+ این تصنیف کودکانهی پاییزی زنجیر شد به این پست کودکانهی پاییزی.
معرفی تصنیف: تصنیف پاییز در دستگاه بیات کرد. از آلبوم این گوشه تا آن گوشه، مجموعه تصنیفهای ایرانی برای کودکان
+ و نیز بسیار میپسندند پسرک این آلبوم و این تصنیف را