آریــا جـونآریــا جـون، تا این لحظه: 13 سال و 27 روز سن داره
پوریــا جونپوریــا جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

روزهای پسرانه

باز هم سمنان!

1391/12/7 18:08
نویسنده : مامان
279 بازدید
اشتراک گذاری

 

تو هفته ای که گذشت، مجددا برای صیقل دادن روح و جان به اتفاق مرد کوچیک زندگی م راهی پناهگاه همیشگی م یعنی سمنان (خونه ی مامانی و بابایی) شدم.

از اونجایی که هر وقت ما میریم سمنان، خونه ی مامانی و بابایی به کاروانسرا تبدیل میشه؛ این بار هم این اتفاق افتاد.

به جز خاله مریم اینا که پای ثابت حضور تو خونه بابایی هستن (البته بیشتر وقتی ما هستیم)، دایی حسین هم از کلاساش می زد و خودش رو می رسوند به ما. بقیه ی فامیل هم به بهانه ی دیدن من و صد البته آریاجون یه جورایی اونجا تـِلـِپ می شدن!

روزهایی که سمنان بودم فرصتی شد تا از سرگرم بودن آریا جون با خاله ها و دایی حسین استفاده کنم و بزنم به خیابونا (البته پیاده) تا یه مقدار کــَــله ی داغم هوا بخوره و دقایقی واسه خودم باشم!!

خدا رو شکر، روزای خوبی بودن و خستگی از تنم در رفت!

تموم وقت تو قطار منتظر بودم که آریا جون بخوابه، موقع اومدن به راه آهن داشت تو ماشین بیهوش می شد، فکر کردم که می خوابه، اما...

 

 

تو قطار هم دست از سر این ماشینا ورنمیداره

 

   

این عکسو خیلی دوست دارم، یه جوراییه. دو تا بچه در عین سادگی و معصومیت...

 

 

اینم ترمینال سمنان، عصر شنبه موقع برگشت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

عاطفه
8 اسفند 91 15:40
آفرین سمی خانوم سمنان میای به ما نمیگی؟؟؟؟؟؟حالمون و نمی پرسی؟؟؟؟؟؟؟ها ها ها
آریا جون چه خوش تیپ شده...


یهویی شد، فرصت نشد، به بزرگیت ببخش!
پانی (مامانه بهداد)
8 اسفند 91 16:09
سلام
خداروشکر که حال و هوات عوض شده واقعا روزهای خیلی کسل کننده ای هستند روزهای زمستان .
میبینم که گل پسری همچنان در حال کم خوابی به سر میبره .عیبی نداره عزیز صبر داشته باش درست میشه.
خانمی چرا عکس صورت خودتو پوشوندی؟ بابا نکنه رونما میخوای ههههه؟
خوشحالم که خوبی . ببوس فسقل رو

سلام
ممنونم از لطفت
رونما کدومه عزیزم، اینجا آدمایی هستن که زیاد قابل اعتماد نیستن!