آریــا جـونآریــا جـون، تا این لحظه: 13 سال و 28 روز سن داره
پوریــا جونپوریــا جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

روزهای پسرانه

اولین سفر

در یازدهمین روز تولد گل پسر از آنجایی که مادر گرانقدر قریب به یک ماه از خانه زندگیشان دور بودند و پدر مهربانم به تنهایی بار منزل را به دوش می کشیدند، شال و کلاه من و پسرک را به تنمان کرده ما را به همراه خود به سمنان بردند. تو سمنان اتفاق خاصی نیفتاد جز اینکه فک و فامیل من به دیدن پسرک آمدند، البته با کادو. روز 27 فروردین یعنی 16 امین روز تولد پسرک، به مطب خانم دکتر ستاره سلطانی متخصص جراحی عمومی رفتیم و باری بزرگ را از دوشمان به زمین نهادیم که همانا ختنه کردن پسرک بود. البته همسر دل نازک به شدت از این اتفاق اندوهگین بودند و تمام مدت قبل و بعد از عمل دل مرا حرفهاش ریش ریش می کرد. البته دوز ریش کردن حرفاش قبل از عمل بسیار...
23 ارديبهشت 1390

بچه شیرینی زندگی

اگر می خواهی عاشق خوبی باشی یا خوب عاشقت باشند، حتی در نوجوانی – سنی که عشق، چیزی جز برق نگاه، لمس دست و تشنگی لبها نیست- به خویشتن بیاموز که علیرغم همه ی دلمشغولی ها، بچه ها را با تمامی پهناوری بی کرانه ی قلبت عزیز بداری. این کار، به آسانی، شدنی ست. با ذکر این جملات گرانقدر از نویسنده محبوبم مرحوم نادر ابراهیمی ارادت بسی زیادم را به همه بچه های عزیز دنیا ابراز می دارم. باشد در پناه خدای عظیم و سایه ی پدر و مادر بالنده شوند و پاینده باشند.     ...
12 ارديبهشت 1390

هدیه خداوند

تو یکی از روزهای قشنگ و گرم تابستون لطف خدا شامل حال ما  شد و یکی از بزرگترین نعمتهاش رو نصیب ما کرد. هدیه خداوند چیزی نبود جز وجود یه موجود نازنین و دوست داشتنی تو وجود من  درسته اوایلش خیلی حالم بد بود، داشتم افسردگی می گرفتم اما کم کم همه چیز روبراه شد و همه چیز برگشت به حالت قبل با این تفاوت که من دیگه تنها نبودم. هر جا می رفتم کنجدم باهام بود، بیرون خونه، سر کار، تو خونه (مخصوصا ساعاتی که باید منتظر آقای همسر می شدم تا از سر کار برگرده، وجود نی نی بود که بهم آرامش می داد). . . . .  ناگفته نمونه که من اینجا (تهران) تنها زندگی می کنم به دور از خانواده و اومدن نی نی می تونست روزهامو قشنگ تر کنه مخصوصا که دی...
10 ارديبهشت 1390