تن ت به ناز طبیبان، نیازمند مباد
بالاخره بعد از دو هفته سر و کله زدن با استامینوفن، دیفن هیدرامین، هیدروکسی زین و اون آنتی بیوتیک لعنتی، خودشون کوتاه اومدن و دست از سر پسرک برداشتن.
تموم لحظههامون بوی درد گرفته بودن، بوی نفسهای داغ، بوی تب و بوی آلرژی...
پسرک در پی یک سرماخوردگی، کارش به خوردن آنتی بیوتیک کشید که بعد از 3 روز، یهو بدنش واکنش نشون داد.
تبی که هیچ طوری پایین نمیاومد مخصوصا تو خواب شب. و تنها چارهی کار وقتی پسرک از خیس شدن و پاشویه فراری بود، شیافهای استامینوفن بودن که بازم بعد از تموم شدن اثرشون، اون تب نامرد پیداش میشد.
تازه بعد از دو روز جنگیدن با تب، یهو تموم بدن پسرک دونه زد و در عرض 48 ساعت، حتی صورتش هم با وجود راشهای قرمز و تورم قابل شناسایی نبود.
پزشک بیمارستان، تشخیص ویروس رو دادن و با تجویز هیدوکسی زین و استامینوفن، راهیمون کردن.
یه روزی دلمون رو خوش کردیم که ویروسه و به زودی دست از سرمون بر میداره. اما اون ویروس نمیرفت که هیچ، هر لحظه بیشتر به پسرک نیش میزد و آزارش میداد.
تو مشاورهی تلفنی با خاله جان پزشک حدسم به آلرژی دارویی خورد و مجددا راهی بیمارستان شدیم و با دادن شرح حال و آزمایش خون و ادرار ...، ادعام ثابت شد و فهمیدیم که آلرژی به آنتی بیوتیک بوده.
خدا رو شکر بعد از گذشت 10 روز و از یکی دو روز گذشته، راشها کم کم ناپدید شدن و حال پسرک خوب شده.
اما این وسط، من؛ هنوز که هنوزه دارم لحظههامو با اسپری سالبوتامول - که 5 سالی میشد باهاش خداحافظی کرده بودم – میگذرونم.
اسپری دوست نداشتنی و آبی رنگ و تنگی نفسی که، ده سالی همراهم بودن و حالا باز دوباره (بعد از یه سرماخوردگی شدید) اومدن سراغم تا از تنهایی! نجاتم بـِـدَن ...
+ عنوان پست شعری از حافظ: تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد / وجود نازکت، آزردهی گزند مباد ...
+ معلوم شد پسرک به آنتی بیوتیک از خانوادهی آموکسی سیلین و آموکسی کلاو آلرژی داره.
+ ناگفته نماند بار اول و دومی که پسرک ویزیت شدند، هنوز تابلوی بیماری کامل نشده بود که پزشکان محترم، تشخیص درست ندادند.
+ خدایا شکرت، فقط کاش پسرک میدانست وقتی اینطور بیقرار و بیمار هست، درمانش به دست توست نه به دست مادرش؛ که هی نگوید " مامان؛ منو خوب کن "