تیر91
از اونجایی که دیگه خودم هم از این حالم خسته شدم موضوع رو با پزشک خانوادگیمون (خاله جان) در میون گذاشتم و ایشون دو نوع دارو رو تجویز کردند که شکر خدا حسابی حال اومدم و آروم شدم.
از اونجایی که عصرها آریا جون رو می بردم بیرون، خود به خود شیر وعده ی عصر گل پسر به ورطه فراموشی سپرده شد.
بعد از 3 هفته با سرگرم کردنش تو خونه و بازی کردن شیر وعده ی قبل ناهار (بعد از صبحانه) رو هم قطع کردم که بدین سبب بسیار خوشحال هستم که دو حرکت باحال انجام دادم. کماکان شیر اوقات خواب به قوت خودشون باقی هستند و ناگفته نماند که کلا آریا تو خواب تلافی وعده های از دست رفته را می کنه که از این بابت زیاد ناراحت نیستم آخه طفلک دلخوشیش همین وعده های باقی مونده س و من هم سخت نمی گیرم و مترصد این هستم که تو یه فرصت مناسب وعده ی شب رو قطع کنم چون بعداً موقع قطع کامل شیر، سرگرم کردنش تو روز راحتتر از شبه.
عمه جان و همسر و دو فرزندشون از مکه تشریف آوردند اینجا و بعد از دو روز استراحت من و آریا جون هم باهاشون رفتیم سمنان و چند روزی هم سمنان بودیم و من حسابی روحیه م عوض شد.