آریــا جـونآریــا جـون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
پوریــا جونپوریــا جون، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

روزهای پسرانه

آلودگی هوا، مرگت باد

1391/11/1 19:52
نویسنده : مامان
250 بازدید
اشتراک گذاری

8 ساله که بودیم، یکروز بدنمان شروع کرد به خارش، اونم از نوع اعصاب خرد کنش.

یهو دیدیم دانه ای که قد ارزن بود در اثر خاراندن ما شده قد پرتقال!

به مادرمان نشان دادیم، بنده خدا ما را به دکتر اطفال رسانید، جناب آقای دکتر فرمودند کهیر است. این کودک آلرژی دارد.

در آن بحبوحه جنگ دارویی (شربت) که دکتر جان تجویز کرده بود از آن سوی کشور پیدا کردیم، اما آمپولش را نه.

خلاصه ما هم پیوستیم به جرگه انسان های دارای آلرژی.

مصیبتی داشتیم با این بیماری لعنتی و دست و پنجه نرم می کردیم باهاش اساسی.

خلاصه جنگمان ادامه پیدا کرد تا ما شدیم 18 ساله.

یعنی همان سالی که کنکور داشتیم. یک شب در حال خواب احساس کردیم نفسمان بالا نمی آید و در حال خفه شدن هستیم.

با هر بدبختی بود شب را صبح کردیم. صبح خودمان را به دکتر رساندیم. دکتر جان بعد از معاینه فرمودند شما به آلرژی تنفسی دچار هستید.

من: آقای دکتر بنده آلرژی پوستی هم دارم.

آقای دکتر: هر دوی اینها (پوستی و تنفسی) دارای یک زمینه هستند!!!!!

در عین ناباوری بعد از مدتها دیدیم آلرژی پوستی ما را ترک کرده (هست اما در نوعی دیگر) و این بار آلرژی تنفسی یقه مان را گرفته.

زجری می کشیدیم ما که قابل گفتن نیست. از بس سرفه های زیاد گلویمان بوی خون می گرفت و نفسمان در نمی آمد و مجبور بودیم هر سه ماه یکبار آمپول کورتن دار به بدنمان تزریق کنیم.

مقابله ادامه داشت تا اینکه خوشبختانه بعد از 10 سال کمی رنگ باخت.

ما ازدواج کردیم و بچه دار شدیم اما خبری از آلرژیها نبود.

تا اینکه در 6 ماهگی پسرک یکبار آلرژی تنفسی کمی ما را قلقلک داد.

و امسال برای بار دوم من و پسرک گرفتار شده ایم. و این بار تنها دلیلش آلودگی هواست، که ناجوانمردانه ما را آزار می دهد.

به پیشنهاد پزشک سنتی مجله عزیز شهرزاد، امروز من و پسرک از جوشانده گل بنفشه استفاده کرده ایم که خدا رو شکر بهتریم.

فقط امیدوارم پسرک همچون برگ گلمان مثل مادر آلرژیکش گرفتار این بیماری های عصر مدرن نشود.


چند روز بعد نوشت: خدا رو شکر حالمان بهتر است و شلنگ تخته می اندازیمخنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

اسمارتیس@رها
19 دی 91 1:32
امان از الرژی !!
امیدوارم زودی خوب شین

گل پسرت رو ببوس



مرسی عزیزم
همچنین شما کودک عزیز را ببوسید



مامان امیرحسین
19 دی 91 12:57
ایشالا که زود زود خوب بشید عزیزم.خدا کنه زودتر هوا تمیز بشه


مرسی عزیزم
دعا کنید برامون
مریم مامان آریا
20 دی 91 10:32
ای وااااااای چه بد
آلرژی خیلی بده و خیلی آدم رو اذیت می کنه
واقعا از اینکه تهران زندگی نمی کنم خوشحالم اما خوب واقعا هم برای شما و خصوصا برای بچه های نازنینتون ناراحتم
عزیزم من از نوزادی تا پایان 23 ماهگی آریا توی یه وبلاگ دیگه بودم بسیار وبلاگ پر باری بود و پر بود از بازیهای من درآوردی من با آریا و خیلی هم طرفدار داشت
یه روز که حالم خیلی بد بود و چند روزی از شوهرم دور بودم یکی اومده بود وبلاگم و یه چرت و پرتهایی به من و آریا گفته بود
چند دفعه هم قبلا اذیتم کرده بودن در یک اقدام غافل گیرانه از وبلاگم آرشیو تهیه کردم و وبلاگم رو حذف کردم و اومدم تو نی نی وبلاگ برای دو سالگیش وبلاگ درست کردم درواقع این وبلاگ دو ماه هست که ایجاد شده و من آدرسش رو به تعداد کمی از دوستان وبلاگ قبلیم دادم
انشاء اله اگر اجازه بدین اون قسمتها هم فعال میشه البته پسر شما از پسر من کوچکتر هست اما و ممکنه بازیها برای اون مطالبقت نداشته باشه
در هر صورت اینقدر کتاب دارم که معرفی کنم که خدا می دونه از قصه بگیر تا هر چی که بخوای
به مرور می ذارم اگر دوستیتون رو با ما قطع نکنید انشاء اله کم کم اون قسمتها هم راه می افته


مرسی عزیزم از آشنایی تون خوشبختم
آریا جون من عید دو ساله میشه
منتظر معرفی بازیها و کتابهای خوبتون هستم
واقعا آدم نمی دونه به این مدل افراد چی باید بگه که به عشق مادر و فرزند هم حسادت می کنن
مریم جون همیشه شاد باشی و همیشه در کنار آریاجون

پانی(مامانه بهداد)
21 دی 91 18:38
سلام
الهی میدونم چی میگی عزیزم چون این روزها خودمم دارم تجربه اش میکنم . ما هم پارسال از بهداد تست آلرژی گرفتیم و به گفته دکتر گل پسرم خیلی مستعده برای دچار شدن به آلرژی و باید خیلی مراقبش باشم. ما که تقریبا این روزها کاملا زندانی هستیم . چند روز پیش یک بار 10 دقیقه بهداد با باباش رفت بیرون و از اون شب مدام سرفه میکنه. خدای مهربان خودش به تمام این فرشته های کوچولو رحم کنه.
منم از چهار تخم استفاده میکنم که توش گل بنفشه هم داره و خوبه.
عزیز از پسر کوچولوی بهاریم عکس هم بزار .
و از طرف من ببوسیدش زیاااااد



چشم حتما
مرسی مامی مهربون
آریا جون هم با کوچکترین آلودگی هوا به سرفه می افته مثل من
دوتامون گرفتار و زندونی خونه می شیم
مریم مامان آریا
24 دی 91 7:58
عزیزم سلام خوبی ؟ آریا جونم خوبه ؟
می خواستم ازت بپرسم که آریا چه کتابهایی رو خودش داره تا بهت پیشنهاد کتاب بدم چون من کتابهایی که از قبل داره آریا و تو وبلاگ قبلیم معرفی کردم رو که دیگه نمی گم در حالیکه ممکنه همون ها به درد شما بخوره واسه همین شما بگو چیا داره تا اگر من جز اونها کتاب خوبی به ذهنم می رسه بگم
احتمالا هفته آینده یک پست درباره معرفی کتاب می ذارم
خیلی ممنونم از این همه محبتت عزیز دلم

سلام مریم جون قربون شما آریا جون خوبه
آریا جون شما خوبه؟
آریا جون همه کتاب شعرهای مرحوم منوچهر احترامی رو داره
کتاب داستان خیلی کم داره بزبزقندی فکر کنم فقط داره
کتابهای پیک ادبیات رو هم همشو داره
خودم هم چند تا از کتابهای نشر صابرین رو دارم و چند تا کتاب تغذیه کودک و بچه داری زیباست و چند تا دیگه که اسمشون الان تو ذهنم نیست دوباره برات میگم

نوشين مامان آريا
24 دی 91 9:20
سلام اميدوارم شما و پسر گلتون هر چه زودتر خوب بشين و اين آلرژی از وجودتون ريشه كن بشه آرياي عزيز منم آلرژی داره و موقعي كه سرما مي خوره يا بوي عطر باشه به سرفه مي افته و بايد از اسپري مدتي استفاده كنه.پسر ناز و قشنگتونو ببوسين


مرسی عزیزم
من که نمیدونم باید چیکار کنم یعنی له شدیم زیر دست و پای آلرژی
مریم مامان آریا
25 دی 91 8:56
الهییییییییی یعنی هنوز درگیر آلرژی هستین هر دوتون ؟ به خاطر همین گفتی خیلی داغون بودی؟
نگرانم کردی ، چی شده عزیزم ؟


نه خراب بودن دیروزم واسه یه پریود روحی بود روحم داغون بود
یه پست هم گذاشتم اما حالم که بهتر شد ورشداشتم
آلرژی هم ما رو قلقلک میده اما باهاش می سازیم تا از رو بره
بازم ممنون مادر مهربون

الی مامان
25 دی 91 10:18
آمین به دعات مامانییییییییییی
هر دو سلامت باشید


قربونت مامی جان
خوبیم خدا رو شکر
نرگس مامان آریا
25 دی 91 13:50
سلام مامان آریا
مرسی که به وب ما سر زده بودی ما رو خوشحال کردی
آریا جون خوشگل چطوره؟
امیدوارم که آلرژي اذیتتون نکه
آریا کوچولو ببوس


سلام مرسی مامان مهربون
بهتریم شکر خدا
شما هم آریا جون رو ببوسید