آریــا جـونآریــا جـون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
پوریــا جونپوریــا جون، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

روزهای پسرانه

از این حرف‌ها

  با تولد بچه‌ی اول، مشغله‌ی مادر نسبت به قبل دو برابر می‌شود  اما با تولد بچه‌ی دوم، این رقم به ده برابر و یا بیش‌تر ارتقا می‌یابد دیدم (می‌بینم) که میگم     + خدایا شکرت   ...
13 مرداد 1394

جانان ِ من

  پسران‌م علی‌رغم تمام شباهت‌های ظاهری و فیزیکی که دارند؛ تفاوت عمده و فاحشی دارند و آن این‌که،‌ در هشت ماهگی پسرک کوچک، ما جرأت خوردن و آشامیدن هیچ چیزی را پیش از چشاندن‌‌‌ش به او نداریم شکر خدا، پسرک کوچک‌تر خوش خوراک هست. همان چیزی که پسرک بزرگ‌تر نبود (کلاً‌ اهل خوردن نیست) و تا همین لحظه که چند ماهی از چهار سالگی‌اش می‌گذرذ برای خوردن هر چیزی همه‌ی آبا و اجدادمان را به ترتیب قد به جلوی چشمان‌مان می‌آورد   همچین پسرانی داریم ما          + خدایا شکرت + شواهد و قرائن حاکی از آن ا...
20 تير 1394

من یار مهربانم 6

  اگه شما هم تو خونه‌تون یه پسر کوچولوی علاقه‌مند به قصه و ماشین دارید،‌ کتاب‌های ماشین‌بازی رو از دست ندید. روی کتاب‌ها نوشته مناسب 5 تا 10 ساله‌ها. اما ما حدود یه سالی میشه (از سه سالگی پسرک) که هر روز اونا رو می‌خونیم و پسرک کلی لذت می‌بره. کتاب‌ها داستان جالب و بامزه‌ای دارن؛ هر جلد مربوط به یه ماشین موجود تو زندگی روزمره آدم‌هاست (که بچه‌ها با ماشین‌ها و کاربردهاشون آشنا میشن) و البته که تصویرگری زیبایی هم دارن.   اوایل فقط 5جلد (5 تا ماشین) چاپ شده بود اما تازگی‌ها 14جلد شده...     میشه این کتاب‌های ب...
30 ارديبهشت 1394

94.2.10

  پسرک ناز و کوچولوی ما، نیم ساله شد! این 6 ماه ترش و شیرین (تر) گذشت. اعتراف می‌کنم پوریا خیلی زودتر از آریا، 6 ماهه شد. به خودم اومدم دیدم پوریا ما رو می‌شناسه و بهمون می‌خنده. دیدم داره غلت می‌زنه و به همه چیز دست می‌زنه، می‌تونه خودش رو سرگرم کنه، روروئک برونه و الان هم پسرک بلوری‌م نصف یک سال رو با ما بوده. با این‌که گاهی وقتا، مخصوصاً شب بیداری‌ها خیلی خیلی سخت بود، یا مراقبت و رسیدگی هم‌زمان به بچه‌ها و دست تنها بودن و کلاً‌ حفظ نظام خونه خیلی ازم انرژی گرفت؛ اما به خوبی و خوشی گذشت.     6 ماهگی‌ت مبارک گل خوشبوی ما  ...
10 ارديبهشت 1394

حرف‌های خودمانی

  نزدیک به دو سالی می‌شود که پسرک بزرگ احساس مالکیت‌ش غوغا کرده. تا به حال به وسایل خودش حساس بوده و احدی اجازه‌ی دست زدن به آن‌ها را نداشته، حالا به وسایل خانه و ماشین و خود خانه هم کشیده شده؛ که مثلاً فلانی سوار ماشین ما نشود، فلانی به خانه‌ی ما نیاید، فلانی به حمام ما نرود !!!!!!!!!! حالا که پسرک کوچک روروئک سوار شده، قاعدتاً به همه جای خانه سرک می‌کشد، مخصوصاً به اتاق پسرک که رنگ و وارنگ است. حالا دائماً می‌شنوم؛  مامان، پوریا به ماشین من دست می‌زنه. مامان، پوریا به تخت من دست می‌زنه. مامان، پوریا به لگوهای من دست می‌زنه. مامان، پوریا رو از تو روروئک در...
7 ارديبهشت 1394

این روزها

  یک سؤال؛ آیا حقیقتاً همه‌ی کسانی که کودکی هم‌سن و سال پاره‌ی تن چهارساله‌ی ما دارند؛ روزی دو میلیون بار توسط نوگل‌شان احضار می‌شوند؟ یا بهتر بگویم جگرگوشه‌شان روزی دو میلیون بار صدایشان می‌زند؟ به راستی که مغزمان در حال تاول زدن است، از پـَس کله‌مان دود بلند می‌شود (به جان خودم داغ می‌شود) روزی به اندازه‌ی اندوخته‌ی چندین روزه‌مان کالری می‌سوزانیم مایی که باید به ما پول می‌دادند تا دو کلمه حرف بزنیم؛ حالا از صبح تا شب در حال فک زدن هستیم. از بس این پسر از ما سؤال می‌پرسد و حرف می‌زند و از ما حرف می کشد  نگویید که آست...
29 فروردين 1394

لبخند زندگی

  از دیدنی‌ترین صحنه‌های بی‌بدیل این روزها: این‌که پسرک کوچک پا به پای برادرش که دائماً در حال دوچرخه‌سواری، موتورسواری و اسکیت‌سواری است؛ روروئک‌سواری می‌کند و ذوق مــــــــــی‌کند          + خدایا شکرت + خوش‌بختانه فضای خانه چیزی از پیست کم ندارد! + الحمدالله ویروس‌ها رفتند و حال مردان خانه خوب است (بنده از حمله‌ی ویروس‌ها جان سالم به در برده بودم)       ...
29 فروردين 1394